هعی

بی صدا رفتم‌. وقتی بازگشتم ، این صحنه را دیدم.

خاک رو با دستای‌ خالی کندم‌. سر انگشتانم‌ زخم شدن و خون و خاک باهم قاطی شد‌. آنقدر کندم که به صفحه ای چوبی رسیدم‌. بقیه ی خاک ها را کنار زدم و در تابوت‌ رو ، که به سختی تکون میخورد، کنار گزاشتم‌. به جای خالی خودم نگاهی کردم‌ .
undefinedمن باید اونجا خوابیده باشم؟..undefined
گیج گم از سرمای‌ هوا داخل تابوت‌ خوابیدم‌ و ملحفه‌ ی گرم رو روی خودم کشیدم.
undefinedشب بخیر.."
دیدگاه ها (۳)

معذرت‌ میخوام:)..

متاسفم:)..

شاید خداحافظی ؟...

میوووو سلام بشل هاااا@^@

زور و عشق پارت ۱۲

You must love me... P10

Forest Vampire 2 ( Bloody Return.)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط